- هم آشیانی
- هم خانه بودن هم منزل بودن، همسری برابری: کجاباهمای سربارگاهش تواندزدن لاف هم آشیانی. (وحشی)
معنی هم آشیانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دو پرنده که در یک آشیانه به سر ببرند، دو نفر که در یک خانه زندگانی کنند، هم خانه
دو یا چند کس یا جانور که در یک جا مقام دارند، برابر همسر
آشیان غم، غم خانه، کنایه از دنیا
غم خانه آشیان اندوه، دنیا جهان
معاشرت، مصاحبت، همدمی، منادمت
Fellowship
irmandade
hermandad
braterstwo
братство
братство
vriendschap
Gemeinschaft
fraternité
fratellanza
मित्रता
সখ্যতা
arkadaşlık
urafiki
persahabatan
ความสัมพันธ์
ہم آہنگی